بر اساس تجربه اروپایی، نظریه سکولاریزاسیون که همواره در رهیافت های عمده نظریه روابط بین الملل امریکایی حضور دارد، نوسازی سکولار محور را رهایی جهان سیاست از مذهب تلقی می کند، زیرا از این دیدگاه، مذهب به "دوران کودکی بشر تعلق دارد و با ظهور و پیشرفت علم، ناپدید می شود. بسیاری از دانشمندان انتظار داشتند که مسیر نوسازی در همه جا سکولار باشد و شاخصه آن "رهایی جهان از طلسم به مفهوم وبری آن است. برای مثال، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت ادعا می کنند که نوسازی در کشورهای پیشرفته از قبیل ژاپن، نفوذ مذهبی را تحلیل می برد و گرایش به سوی سکولاریزاسیون را افزایش میدهد. امروزه، جامعه شناسان مذهب درباره هسته اصلی نظریه‌های روابط بین الملل که می گوید سکولاریزاسیون پایه نوسازی است، تردید دارند.
 
در شرق آسیا، دولت و مذهب به طور ماندگاری در هم تنیده شده اند. سیاست مذهبی در شرق آسیا به جای پیروی کردن از الگوی "پیشگویانه"؟ که مذهب و دولت را از هم جدا می کند، الگوی " کشیش گونه ای که در آن "عقیده مذهبی و دولت رابطه حمایتی متقابل دارند" را دنبال می کند. رابطه ای که تا اندازه زیادی نامتعادل شده است؛ برای مثال، دولت، قوانین بازی را دیکته می کند. مقامات سیاسی کشورها اغلب از تاثیر نیروهای مذهبی خارجی که برای نظم سیاسی چالش برانگیزند، دور نگه داشته می شوند؛ بنابراین، چنین نیروهایی یا باید نابود شوند یا به حاشیه رانده شوند و یا به همکاری پذیرفته شوند. رهبران چینی، ژاپنی و کره ای با ترفند و خوش شانسی، بارها به طور موفقیت آمیزی تلاش کرده اند تا اصول و جنبش های مذهبی را کنترل کنند.
 
نخبگان سیاسی در چین پیشامدرن با تاکید بر اهمیت نظم و ثبات اجتماعی از آموزه های کنفوسیوسی پرهیزگاری و وفاداری فرزند-گونه نسبت به مقامات، به مثابه بنیان سیاسی چین امپراطوری استفاده کردند. در ژاپن پیشامدرن، رهبری نظامی حاکم با ساخت معبدهای بودایی در زیارتگاه های شینتو، تلفیق گرایی بین مذاهب بومی و بوداییسم وارداتی را تقویت کرد. رهبران سیاسی در تلاش برای افزایش وحدت ملی، اصول جهانی بودایی را پادزهری مفید در برابر شینیتویسم سنتی خانواده-محور و بومی گرایی های افراطی تلقی می کردند. مسیحیت که ابتدا توسط مقامات ژاپنی به عنوان منبع دانش و فن آوریهای پیشرفته تلقی می شد، سرنوشت متفاوتی پیدا کرد. این مذهب در سال ۱۶۱۳ زمانی که مقامات درباری ژاپن به حمایت مبلغین خارجی از لردهای فئودال در مناطق دور افتاده مظنون شدند، ممنوع شد. بوداییسم در چشم انداز سیاسی متغیر کره پیشا۔ مدرن، شاهد رفتارهای متفاوتی بود. پس از کودتای موفق علیه سلسله کوریو (۱۳۹۲-۹۱۸) که بوداییسم را به عنوان مذهب دولتی معرفی کرده بود، یی تایجو، پایه گذار سلسله چوسان (۱۹۱۰-۱۳۹۲) که مایل به تقویت مشروعیت خود بود، طرفدران بوداییسم را تحت فشار قرار داده و در عوض کنفوسیونیسم را رواج داد. با وجود این، سلسه "یی" رابطه نزدیک خود با جادوگری کره ای را حفظ کرد به گونه ای که تعدادی از جادوگران مشهور را در دربار سلطنتی به کار گرفت تا "سعادت خانواده سلطنتی را تضمین کنند و در زمان بحران های ملی از توصیه های آنها برخوردار باشد.مادامی که مذاهب خارجی و بومی دیگر، دولت امپراطوری چین را به چالش نکشند، می توانند با کنفوسیونیسم همزیستی داشته باشند. در تمام این موارد، دولت عامل اصلی افول و رواج سیاست مذهب در شرق آسیا بود. به عبارتی دیگر، رهبران سیاسی به جای رهبران مذهبی، معیارهای زندگی مذهبی را تعیین می کردند.
 
در واقع، معانی و مفاهیم مذهب، اغلب تابع تفسیر و خواست رهبران سیاسی بود و از آنجا که نخبگان سیاسی با مفاهیم و تفاسیر ارتدوکسی مذهب، مخالف بودند، آن را دوباره تعریف کردند. چای بانگ هام" می گوید که تمام تاریخ کنفوسیوس را می توان به عنوان "قصه دولت های مرکزی قدرتمند که همواره عقاید کنفوسیوس را در راستای اهداف دولت اصلاح می کردند،" خلاصه کرد. زمانی که بوداییسم نخستین بار در چین در زمان سلسله هان ظاهر شد، مخالفان بوداییسم این تصور را رواج دادند که این مذهب هندی با ترویج آموزه ها و رویه های مخالف، باعث نا آرامی اجتماعی می شود و دولت امپراطوری را تضعیف می کند. به طور مشابه، دولت کنفوسیوسی، بوداییسم و آموزه های دیگر را به ارتدادگر پیدوان به معنی ارتداد یا اصول غریب متهم کرد و جنبش های مذهبی متعدد هزارساله را به جایگاه آیین ها(xiejiao) تنزل داد.
 
چنین طبقه بندی هایی همیشه در راستای ضرورتهای سیاسی عمل کرده اند. برای نمونه، در اواسط قرن نوزدهم، زمانی که یک فرقه مذهبی هزاره به نام پادشاهی صلح آسمانی' (taiping tiangue) شورش تایپینگ را سازماندهی کرد، توسط حکومت امپراطوری سرکوب شد. چند دهه بعد، در سال ۱۹۰۰، زمانی که جنبش دیگر به نام مشت درستکار و موزون (yihoquan)، شورش بوکسورها را علیه مبلغین و طرفداران امپریالیستی خارجی به راه انداخت، از حمایت سلسله کینگ که خود را در بحبوحه نا آرامی و مداخله خارجی می دید، برخوردار شد. در این راستا آنچه اهمیت داشت، این نبود که آیا جنبش های مذهبی طرفدار مسیحیت هستند و لذا می توانند یک آیین" (xiejiao) فرض شوند، بلکه مساله مهم این بود که آیا چنین جنبش هایی، دستیابی به اهداف سیاسی را ممکن می سازند.
 
در شرق آسیا، هیچ تمایز آشکاری به لحاظ مذهبی، حوزه عمومی را از حوزه خصوصی جدا نمی کند؛ مذهب به جای منبع خصوصی رستگاری معنوی به عنوان واسطه آیین‌های عمومی عمل می کند. در دولت‌های شرق آسیا به جای تصورات غربی مبتنی بر "انحصاری بودن عقیده مذهبی از توده مردم انتظار می رود که کنترل واقعی حاکمیت در حوزه عمومی را بپذیرند، بنابراین فضایی برای حوزه خصوصی مبتنی بر اشتیاق معنوی و رستگاری باقی نمی ماند. دولت در این منطقه بسیار تلاش کرده عقاید و آیین مذهبی را از حوزه خصوصی خارج و در حوزه عمومی بگنجاند. آیین های کنفوسیوسی به لحاظ ملی در سلسله های چینی و کره ای تایید شده بودند برای نمونه، امتحان های ورودی به مشاغل در حوزه خدمات مدنی بر اساس متن ها و آیین های متعدد کنفوسیوسی بود که پرهیزگاری (xiao در چینی، hyo در کره ای) و وفاداری فرزند-وارانه را به اقتدار سیاسی (Zhong در چینی، Chung) در کره ای پیوند می زدند، آیین های شینتو در ژاپن دوره میجی نیز تلاش های دولت را برای حفظ مذهب در حوزه عمومی نشان می دهند. از این رو نوریهیسا سوزوکی نتیجه می گیرد که در شرق آسیا "اصل اخلاقی گروه محور در راستای یکپارچگی اجتماعی" بر عقیده فردی حاکم شده است.
 
به علاوه، تلفیق گرایی و نه بنیادگرایی، هنجار و قاعده حاکم در آسیای شرقی بوده است. مادامی که مذاهب خارجی و بومی دیگر، دولت امپراطوری چین را به چالش نکشند، می توانند با کنفوسیونیسم همزیستی داشته باشند. در ژاپن، عبارت "شینتو به دنیا بیایید، بودایی از دنیا بروید" نشان دهنده "چندگانگی تعلق است. برای نمونه، جوزف سپایی در پژوهشی در سال ۱۹۶۵ گزارش داد که حدود دو سوم مردم ژاپن معتقدند که همه مذاهب از جمله شینتویسم، بوداییسم و مسیحیت یکی هستند. مشابها در کره، مسیحیت با اصول کنفوسیوسی سلسله مراتبی، اقتدار و سنت آمیخته شده است. به طور کلی "ماهیت سیال الهیات مذهبی" به نخبگان سیاسی شرق آسیا این امکان را داده که اصول و سنت های مذهبی را به عنوان قسمتی از راه حل مشکلات سیاسی شان تعدیل کنند.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳